رسیدیم لندن
توی پرواز مریم با دوستش یه مقدار بازی کردند.
خونهمون باز بوی محمد اینا (صاحب قبلیش) رو گرفته بود. این بو رو هر بار میومدیم بازدید میشنیدیم. هر بار میریم مسافرت هم تو برگشت میاد. حالا نمیدونم بو برمیگرده یا دماغ ما فراموشش میکنه!
و من هم به برکت اختلاف زمانی موفق شدم یه روز صبح زود پاشم که موفقیت بزرگی محسوب میشه! از پنج بیدارم.
خونه تا مدتها بوی صاحب قبلیش رو میده، خونه کناریمون با اینکه بازسازی شد، تا مدتها بوی همسایهی مهربونمون رو میداد. اتاق دخترشون هم بوی مخصوص خودش رو داست. یادته؟
ا چه جالب، یادم رفته بود کلا!