الان دیگه تقریبا یادم نیست پست های قدیمی اینجا چی بوده. از همین رو اگه قبلا این رو نوشتم ببخشید! به هر حال وقتی من یادم نیست شما هم احتمال زیاد یادتون نیست دیگه، به ریسکش میارزه :)) ولی مطمئنم شفاهی در موردش حرف زدم.
یه آیه قشنگ قرآن هست که< وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالکفِرین> ( و جهنم، کافران را احاطه کرده است،توبه ۴۹)، همین طور فکر کنم چند جا (ولی شاید اشتباه میکنم) مضمون این عبارت اومده که: <إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ> (همانا دوستان خدا ترسی ندارند و غمگین نیستند، یونس ۶۲). هر دو هم زمانشون حال هست نه آینده.
اون موضوعی که یادم نمیاد نوشتم یا نه همینه که جهنم به طور خاص، همون طور که در عبارت اول اومده، همین الان و همینجا دور کافرین هست و اونها رو در بر گرفته. برای من معنیش این نیست که یکی با چشم برزخی مثل سریالهای ماه رمضونی مثلا بیاد، دور کافرین محترم آتیش می بینه :))) به نظر من منظور اینه که همون ترس و غمی که توی عبارت بعد گفته سراغ دوستهای خدا نمیاد زندگی این دنیای کافرین رو به جهنم تبدیل کرده. بهشت همینجاست و جهنم هم همینجاست. بهشت همینه که شب سرت رو راحت بتونی بذاری بخوابی و جهنم خیلی ساده، همینه که نتونی. اگر اینجا در بهشت نیستی، انتظار بیهودهایه که وقتی قلبت ایستاد یهویی در باز بشه بری توش! واضح و مبرهن است که این حالت کاملا درونیه و اصلا به اینکه آدم پنت هاوس داره یا زاغه نشین هست و مشکلات مالی و جسمی و کشور پیشرفته و جهان سوم و غیره و ذلک نداره. بهشتتر از حالت امام حسین در آخرین لحظات که با دل خوش میگه الهی رضا لرضاک که نداریم.
حالا دین در این میان چه نقشی می تونه داشته باشه؟ البته برای خیلیها دین میتونه همون عامل زندگی بهشت کن و آرامش بخش باشه. خوش به حالشون! ولی موضوع پستم اون دسته نیستن.
یه عده هم که خیلی واضح با دین میرن جهنم که باز اونا هم خیلی تابلو هستند دیگه کاری بهشون نداریم :))
ولی دستههای دیگه و بینابینی مثل خودامون هم هستند که ترکیبی از این دو حالت هستیم. گاهی دین و معنویت ناشی از اون یه بهشت دورمون درست میکنه و گاهی جهنم. میخوام چند تا مثال استفاده از دین جهت زندگی جهنم کنی بزنم!
-خودمون رو با بقیه مقایسه میکنیم و نتیجه میگیریم چون فلانی اون طوریه و اون کار رو میکنه و ما نکردیم خدا حساب کتاب میکنه میبینه ما کمتر تحفه براش اوردیم تحویلمون نمی گیره و ما رو دوست نداره! (هر نوع مورد مقایسه پذیر بسته به محیط و سبک بزرگ شدن ممکنه باشه!)
-در ادامه مورد بالا فارغ از بقیه، یه استاندارد بی خود و بی جهت من درآوردی برای خودمون در میاریم که من فلان کار رو بکنم یا فلان طور باشم خیلی به خدا نزدیک میشم. بعد چون نمی کنیم خودمون نتیجه می گیریم من از خدا دورم، بعد عزا میگیریم، بعد جهنم رو دعوت میکنیم خدمتمون. ما هرکاری هم بکنیم در حدی نیست که خدا مدیونمون بشه، هیچ کاری نکنیم هم از اون کم نمیاد و هم چنان میتونه ما رو دوست داشته باشه و داره! این تصور استاندارد گذاری برای میزان نزدیکی به خدا کلا غلطه.
-گیر دادیم که یکی دیگه در خانواده (فرزند، همسر، نوه، مادربزرگ و غیره!) نماز نمی خونه یا حجابش کامل نیست یا مشروب میخوره یا چه میدونم ضاد والضالین رو خوب تلفظ نمیکنه و در نتیجه بهشت داره از دستش میره! بعد ما که خودمون جهنم رو قشنگ گرد کردیم دور خودمون سر این قضیه و هی حرص می خوریم و شب نمیتونیم راحت بخوابیم، نگران بهشت نرفتن بقیه هستیم و هی تلاش میکنیم یه کاری کنیم زندگی اونا هم جهنم بشه!!خوبه خدا از ماها نظر نمیگیره.
این چند تا مثال وابسته به مذهب بود…البته مشابه اینها و متفاوت از اینها در زمینه های دیگه زندگی (تحصیلی، خانوادگی، شغلی و …) ماها هزاران مدل راه حل برای بهشت کردن و جهنم کردن زندگی خودمون داریم و استفاده می کنیم. تا حالا بهشون فکر کردید؟ یکی شون که برای من خیلی روشنه: قطعا سخت گرفتن زندگی (به خود و دیگران!) ره به بهشت نمیبرد.
به امید آن روز که بهشت ما رو احاطه کرده باشد!
*** عنوان دزدیده شده از این وبلاگ
آخ که دلم پره از گیر دادن به یک نفر دیگه در خانواده :دی
راستی این هدیه که آدرس وبلاگش رو دادی یکی آز آدم هایی هست که بسیار میستایمش
آره منم هر از گاهی میخونمش 🙂 قشنگ مینویسه
عااااااارفه این عااااالی بود نفهمیدم چی شد که به این رسیدم ولی هرچی بود لازمش داشتم…
قدم رنجه فرمایید و با حضورتان بهشت ما رو بهشتی تر کنید رفیق:*