اينجا خيلي عاديه که يه غريبه يکهو سر صحبت رو با آدم باز کنه…ايران هم به نظرم قبلا خيلي اينطوري بود اما به تدريج کمتر شد، يه جوري آدم اينقدر از برخورد بد ميترسه که ترجيح ميده با کسي حرف نزنه
چه رسه به اينکه اون فرد به نحوي متفاوت باشه با آدم. مثلا مهاجر افغاني، يا کسي که تيپ و ظاهرش خيلي متفاوت باشه مثلا
جالبي قضيه براي من اينجا همينه که با اينکه ظاهر من نشون ميده متفاوت هستم باعث نميشه که از نزديک شدن و صحبت کردن خودداري کنند
مثلا چند روز پيش اينجا هوا خيلي سرد شده بود و به خاطر رطوبت زياد همه جا يخ زده بود، عين يک موزه يخي..داشتم از بوتههاي يخ زده با موبايلم عکس ميگرفتم که يک خانم اومد جلو و گفت روي پل مترو هم يک سري تار عنکبوت يخ زده هست که خيلي قشنگه برو عکس بگير. يا امروز دم صندوق پست داشتم سيدي يک بازي رو ميانداختم که نفر قبلي برگشت و گفت تو هم مثل من دير اومدي کارت (تبريک کريسمس) بفرستي فکر نکنم قبل کريسمس بهشون برسه
اگر به نظر برسه به کمک نياز داري توي حمل چيزي مثلا يا موارد ديگه هم خيلي وقتها خودشون ميان جلو و سوال مي کنند که کمک ميخواي يا نه.
يه مشاهده ديگه نشان دهنده اينه که ايرانيها معمولا همچين برخوردي با هم ندارند حتي اگر مشابه باشند، اگر متفاوت باشند احتمالش کمتر هم ميشه
و يک مشاهده ديگه که داشتم اينه که اينجا هم اگر کسي ظاهر خيلي فقيري داشته باشه معمولا ازش فاصله ميگيرند
برويم که تايپ مريم در بغل خيلي سخته
تار عنکبوت مدنظر
آدم دلش میخواد بیاد اونجا خب!
نه دیگه اونجا رو بکن اینجا!
اول اینکه wooooooooooooooow و اینا، عجب یخ زده های قشنگی، بسی لذت بردیم ممنان:*
دوم اینکه ماچم به لپ مریم خانومی که داره اندکی باهات راه میاد بالاخره دو تا دونه پست وبلاگی می پراکنی:*
سوم اینکه ببینیم همو:)
ببینیم ببینیم!