یه چیزی یاد گرفتیم در شرح حال گرفتن از بیمار، به نام مرور دستگاهها. که شروع میکنی تک تک چک میکنی کلیات بیمار خوب باشه، جزییاتش رو ایشالا قبلا چک کردی. من هر بار این ترانهی اینجا کیه کیه از بانو گوگوش رو میشنوم میبینم ترانهسرا چه بصیرتی داشته و حسابی دستگاههای بدن رو پوشش… ادامه خواندن شرح حال پزشکی در موزیک آریایی
نویسنده: عارفه
شبهای قدر: خدا در صلح یا جنگ؟
هر سال شب قدر یه چیزی اینجا مینوشتم. امسال وقت نشد، ولی نیت اینکه چی مینویسم رو کرده بودم، اجراش مونده بود. موضوع انشای امسال اینه که آیا ما با خدا در جنگیم یا صلح؟ خیلی برای من تصور اینکه کسی به دین شریعتمحور معتقد باشه و با خدا در جنگ نباشه سخته. شاید اشکال… ادامه خواندن شبهای قدر: خدا در صلح یا جنگ؟
هفته پر ماجرا
جشن شکوفهها و هفته بعدش خیلی شلوغ بود و نشد بیام چیزی بنویسم. هر روز ۱۲۰ مایل رانندگی کردم که کم کاری نبود! اونجا هم که کلی کار ریخته بودند سرمون به علاوه دیدن آدمهای جدید و آشنا شدن با محیط و…. بعد هم در پایان هفته بعد از ارایه پر افتخار کار گروهیمون که… ادامه خواندن هفته پر ماجرا
جشن شکوفهها
خوب فردا جشن شکوفهها دارم و از این بابت نگرانم. اتفاق جالب دیگر این چند روز این بود که یه اوبر گرفتم رانندهاش همسایه از آب در اومد. فعلا پیام دیگری ندارم، تا درودی دیگر دو صد بدرود
امیکرون و ملخک
بچهها امروز رفتند مدرسه، و در شرایطی که در لندن از هر ده نفر یکی کرونا داره، اصلا امیدی به اینکه این بار وارد خونه ما نشه ندارم. دو سال جستی ملخک، آخر به چنگی ملخک
۸ ژانویه
چقدر این چند روز قبل و بعد از هشت ژانویه سخت میگذره هرسال انگار یه سنگ روی سینه آدمه و قلبش رو داره فشار میده. این نفرت از معدود احساساتیه که با تمام وجود ازش مراقبت میکنم.
خاطره نگاری
رسیدیم لندن توی پرواز مریم با دوستش یه مقدار بازی کردند. خونهمون باز بوی محمد اینا (صاحب قبلیش) رو گرفته بود. این بو رو هر بار میومدیم بازدید میشنیدیم. هر بار میریم مسافرت هم تو برگشت میاد. حالا نمیدونم بو برمیگرده یا دماغ ما فراموشش میکنه! و من هم به برکت اختلاف زمانی موفق شدم… ادامه خواندن خاطره نگاری
رزولوشن ۳۵ سالگی
در شب مبارک تولدم برنامه سال جدید رو این اعلام میکنم که هر شب پست بگذارم! باشد که رستگار شویم
شب قدر
برای شبهای قدر در سی و چندسالگی هشداری بهتر از چیزی که امسال دریافت کردم نمیشه تصور کرد. نزدیک بود من هم به جمع کثیری از افراد درگیر با بیماری بپیوندم که فعلا کنسل شد. ولی خوب اون روز برای بیشتر ما پیش رو هست و مانور آمادگیش بد نیست. خیلی کلاسیک و خلاصهاش همینه… ادامه خواندن شب قدر
غرایز
تو صف توزیع غریزه، من نفر اول صف حفاظت از قلمرو بودم! یعنی اینقدر که من از اینکه احساس کنم کسی وارد قلمرو من شده خشمگین میشم، هیچ چیز دیگه آزارم نمیده. و به همین ترتیب هم هیچ چیزی مثل پاک کردن آثار هر انسان دیگر از محیط زندگی شادم نمیکنه. امروز بعد قریب به… ادامه خواندن غرایز